اولین شب

شبی که به همه بچه های گروه برای اعلام ساعت تمرین فردا اس ام اس دادم یکیشون مسیج داد که "هنوز بیداری؟"منم هیچ بدی ازش ندیده بودم زیاد نمیشناختمش اما براش احترام قایل بودم.بنابرین جوابشو دادم.بعدشروع کردبه سوال پرسیدن ...منم خیلی عادی جوابشو دادم و حتا ازش حال زن و بچه هاشو پرسیدم.اونم گفت همه خوبن وبحثو عوض کرد.بعدیهو پرسید که تو فلانی رو دوس داری؟گفتم آره و همون موقع توضیح دادم که منظور عشق و ازدواج واینا نیس. اما اون گفت مواظب چاهی که زیر پاته باش.(منظورش ازچاه دوست صمیمی خودش بود که از من پرسیده بود دوسش دارم) و به طور غیرمستقیم اون دوستش که پیش من خیلی احترام داشت و داره رو داشت خراب میکرد.منم که به صداقت و سیادت این آقا شک نداشتم گفتم نکنه داره اتفاقی میفته که من بی خبرم.گفت مراقب خودت باش و این چیزا.فرداش سر تمرین مسیجاشو به دوستش نشون دادم واون گفت جوابشو بده ببین میخواد به کجا برسه.شب داشتم درس میخوندم که برام یه مسیج ازش اومد "اگه یه چیزی بهت بگم,بین خودمون میمونه؟ .....و در ادامه حرفایی زد که منو درمورد بی غرض بودنش به شک انداخت....

این آقا "کغار" بود که ادعای پاک بودنش داره همه رو له میکنه.

ادامه ماجرا رو فردا پس فردا همینجا بخونید.

نظرات 2 + ارسال نظر
؟؟؟ شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 08:54 ق.ظ

چی؟ این یه داستان واقعیه یا....؟ کغار ؟ درست فهمیدم؟ یعنی همین سید ذبیح موسوی منظورته یا یکی دیگه منظورته؟

خود خودشه. برای اینکه واقعا باورتون بشه عکس مسیجاشو براتون میذارم.

آقا سه‌شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 08:58 ق.ظ

از کجا معلوم که دروغ نمیگی؟ اصلا چرا باید حرف شما رو باور کنیم؟ شاید فقط یه خصومت شخصی باشه. ها؟

شما مختاری که باور کنی یا نه. اما من حتا صدای ضبط شده ی این آقا رو دارم اگه میخواین کافیه بگین تا بذارمش.
در ضمن عکس مسیجاشو همین امروز میتونین ببینین.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد